loading...
به عشق مادرم
فرزند ناخلف بازدید : 230 جمعه 27 دی 1392 نظرات (1)

 



ای کاش ای کاش ای کاش




هیچکی نمیتونه بفهمه که دلم ازچی گرفته،هیچکی نمیتونه بفهمه که صدام ازچی گرفته


هیچکی نمیتونه تابامن توی راهم همسفرشه،آخه میترسه که بامن بادل من دربه درشه


هیچکی نمیدونه که چشام چراهمیشه خیس خیسه،چرا هیچکی حتی یه بار ترحم رو برای من نمیزاره کنار


هیچکی نمیدونه که قلبم تاحالاچنددفعه شکسته،هیچکی نمیدونه سرمزارش تاحالاچنددفعه نشسته


آخه تو کلبه سوت وکوروتاریک قلبم که خورشیدجانمیشه،میدونم اگه تا لحظه مرگم منتظربمونم خوابش رو نمیبینم


مادر،مادرخوبم،ای همه هستی من،ای بهتر از جان من


درنبودت ساعت ها گریستم،از چشمهای خیس من،ابرهای بهاری خجالت کشیده


ازیادنمیبرم روی زیبایت را،شبهای تنهای خودرابامه رویت نورانی میکردم


چه زیبابود،زمانی که بادهای پاییزی،گیسوان تورانوازش میکردوعطردلنشین گل نرگس


هوای خانه دل مرامعطر مینمود،مراببخش اگرگاهی ویالحظه ای ازیادتو غافل شدم


ای کعبه من،مهربانی خداراباتودرک کردم،حتی در نبودنت،اشکهایت،اه از اشک هایت


که قلب مرامیشکافت،صوت زیبای لالاییت هنوزهم درجان من طنین انداز است


هیچ عشقی دراین جهان به عشق تونمیرسد،باز بی بهامیگویم،اگرچه خود میدانی دوستت دارم


اره مامانی دلم داره اتیش میگیره،نمیتونم بیخیال بشم نمیتونم فراموش کنم،به خدا سخته


الانم که اصلا حال خوبی ندارم،قلبم درد میکنه،روحم دردمیکنه،مامانی به خدا دارم دیونه میشم


خودت بیاارومم کن،به خدادیگه خسته شدم،خیلی خسته شدم ازاین همه محبت الکی باباترحم بسه


به خدا براهیچ بچه بی مادربدترازترحم وجود نداره.دیگه از اقوام بدم میاد،ترحمشون داره منو خفه میکنه


داره عذابم میده،خداجون خودت منو کمک کن،خودت ارومم کن

 


مامانی دلم برات تنگ شده





من بی تو میمیرم،چشمات رو نبینم،دستاتو نگیرم،مادرتنهاترینم



دنیاتومشت منه،وقتی دعات پشت منه،فردامال منه،وقتی باتوباشم



بی تو میمیرم عشقم،تودریایی ومن یه تشنم،بیاوبغض گلوموبشکن بی تومیمیرم



وقتی تنها پیشت میشینم،همه عشق روتوی چشات میبینم،زندگیم روبه پات میریزم



ای مادرم



اگه خواب وازچشات گرفتم،توی آغوش تو جون گرفتم،همه عمرم واسه تو میخونم



مادر،مادرخوبم،اسم توروبه قلبم میکوبم،بهشت زیرپات گم شده مادر،بمون کنارم همیشه



مادر،مامانی بلندشو باهات حرف دارم،اینارو میخوام روبروخودت بگم،مادرپاشو پاشوپاشو



خدادلم براش تنگ شده

 


مامانی دلم برات تنگ شده اما من میتونم این دوری رو تحمل کنم،به فاصله ها



فکرنمیکنم میدونی چرا؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟



آخه جای نگاه مهربونت روی نگاهم مونده،هنوز عطر دستات رو میتونم ازرودستام



استشمام کنم،رداحساس مادرونت رو دلم جامونده،میتونم تپشهای قلب مهربونت



رو بشمرم،چشمای بی قراروزیبات هنوزم دارن باهام حرف میزنن،حالا چطور بگم



تنهام،چطور بگم تو نیستی،چطوربگم بامن نیستی،آره خودت میدونی،میدونی که همیشه بامنی



میدونی که تو توی لحظه لحظه های من جاری هستی،آخه تو توی قلب منی،اره توی قلبم



برای همینه که همیشه بامنی،برای همینه که حتی یه لحظه هم ازم دور نیستی،آخه هروقت دلم



دلم برات تنگ میشه،هروقت حس میکنم،دیگه طاقت ندارم،دیگه نمیتونم تحمل کنم



دستامومیزارم رو صورتم ویه نفس عمیق میکشم،دستاموکه بو میکنم،مست میشم از



عطرت،ازصدای مهربونت،ازنگاه پراز مهرت،وآخرهمه اینها به یه چیز میرسم



به عشق مادرانه،به عشق پاکت،به عشق نگاهت،اونوقت دلتنگیم برطرف میشه



اونوقت تورونزدیکترازهمیشه حس میکنم،اونوقت دیگه تنها نیستم،حالا من این



تنهایی روخیلی خیلی دوستش دارم،به این تنهایی دل بستم،حالا میدونم که این



تنهایی خالی نیست،پرازیاد عشقه،پراز اشکهای گرم عاشقونه پسری که به عشق

 



مادرش داره گریه میکنه




 


دوباره شدداغ من تازه خداجون،مادرم رفت،همه کسم رفت،بیاین ببنید دلم گرفته




رخت سیاه به تنم نشسته،مادرم رفت،بعداین همه سال مامانی نبودت داره داغونم میکنه




آره داغون،ای خدامادرم رفت،ای خدا همه زندگیم رفت،همه میگن فراموش کنم




چی رو فراموش کنم باباهمه زندگیه من رفت،مگه میشه فراموش کنم،خسته ام از این دنیا




خداجون چرا مادرم،روبردی،چرا منو تنها گذاشتی مادرمچراچراچرا،دارم دردمیکشم




بس نیست23سالدرددوری،نفسم،بالانمیاد،بغض23ساله من شکسته نمیشه،دارم خفه میشم




خداچراجوابم رو نمیدی،یه چیزی بگوآروم بشم.دوباره توسالگردت که هرروزبرام




عزاس اومدم باچشمای پرازخون ویه بغض قدیمی تو گلوم سرمزارت،دست کشیدم رو مزارت.




چراانقدرسرده مامانی نکنه سردته،اره مامانی،من همینجام،پسرت اینجاس تنهات نمیزارم




ای خدا کمکم کن تو رو به مقدسات قسم کمکم کن.مادرم رفت،مادرم رفت،ای خداهمه کسم رفت




مادرم تاج سرم رفت،ای خداتنهاکسم رفت،کجابردیش،چرابردیش،ای خدا به کی سپردیش




یامنم ببریازودباش،ازتومیخوام مادرم رفت،مادرم نمیزارم من توروزیر خاک بزارن




خیلی زوده توروزیرخاک بزارن،مگه میشه من میزارم؛غیر تو کسی ندارم




این چه دردی بودخدایا،مادرم رفت همه کسم رفت،تو چه جورخدایی هستی




همه راهم روبستی،قلب مادروشکستی،مادرم رفت،من به عشق تو نمیخوام




همه دنیاتو نمیخوام،مادرم رو از تو میخوام همه کس مادرم رفت،تاج سرم رفت




یادته خداجون این حرفارو کی زدم بهت،یادته چقدرالتماس میکردم




مادرم رو نبری،خاک سرده مادرم سردش میشه،خدا چقدر اشک ریختم




تواون سن کم،یادته دیگه اشکام خشک شدویه بغض نشست تو گلوم و



شد همدم تنهاییام،اره خدا جون یادته،خداجون حالا که بردیش،ازتو




میخوام مواظبش باشی،نزاری بترسه،نزاری تنهاباشه،خدا ازت هیچی




نمیخوام فقط مراقب مادرم باش،اون به خودت سپردم،خدا دلم گرفته




خودت بهم آرامش بده،نزاراین بغض خفم کنه،نزارنزارنزار

 

 


برچسب‌ها: مادر بهترین یاور منعشق من
نوشته شده در یکشنبه 3 شهریور1392ساعت 23:17 توسط عبد|



ببار بارون که چشام پردرده،دلم گرفته،میدونی



غروب جمعه دلم میگیره،مثل تموم کبوترای عاشق



که عصرهای دلتنگی،بالهای خسته شون رو به بهانه دیدن یار



تااوج باز میکنن،ازبلندترین نقطه هرخاک سرک میکشن



شایدبرای لحظه ای جفت خودشون رو ببینند،ولی دریغ



بعدازساعتها،خسته ترازپیش به خونه برمیگردن،وبدون آب



ودونه،چشمهای ماتم زدشون رو میبندند،به امیدفردابه خواب



میرن،کاش من هم کبوتربودم تابه امیددیداردوباره ات



به خواب میرفتم مادر،منودریاب امشب مادر



خیلی غم داررم میبینی غم واشکم رومادر

 



دلم برات تنگ شده مامان





ای بانوی بهشتی،پناه لحظه هامی،یه عمره که هنوزم،دلواپس فردامی



توبودی عاشقونه،دست منوگرفتی،بالحن مادرونت،برام لالایی گفتی



آغوش توهمیشه،یه گوشه ازبهشته،خدااسم توباعشق،روقلب من نوشته



چه شبانخوابیدی که من راحت بخوابم،میخوام مادرچشام روزیرپات بزارم



مادرتویی جونم،مادرتویی عمرم،اگه تونباشی انگارمن مثل مرده ام



کشیدی سختی همیشه توبه جای من یه لحظه نباشی من توی سختی وغم



مرحمم بودی وقتی من دردداشتم سنگ صبورم بودی وقتی غم داشتم



توفرشته منی ازمن دل نمی کنی رفیق بی کلکی ومنوگول نمیزنی



مادرتویی که راحت منومی بخشی درداموازتوی چشمام میفهمی



میگی می میرم اگه یه لحظه دیرکنی خودت گرسنه بودی تامنوسیرکنی



ندادی جواب بدی هام روباسرزنش به جاش بامحبت دادی منوپرورش



دعای خیرت مادر،معجزه دنیامه،صدای قلب پاکت،لالایی شبهامه



وقتی دلم میگیره،سررومزارت میزارم،تواوج ناامیدی،اسم تورومیارم



باعشق آسمونی ات،همیشه جون میگیرم،چقدرشیرینه حالم،وقتی سمت تومی رم



این همه حرف دارم باهات مامانی ولی چیکارکنم پیش کی بگم کی به حرف من گوش میده



عیبی نداره منم خدایی دارم میام باچشای پراشک سرمزارت میام بهت میگم

 



خیلی دلم برات تنگ شده خیلی دلمهوات روکرده شونه های مهربونت رو کم دارم


برچسب‌ها: مادر بهترین یاور منعشق من
نوشته شده در سه شنبه 18 تیر1392ساعت 0:13 توسط عبد|

 

 

 

مینویسم

 


مینویسم بدون تو بدون حضور تو بادلی تنها با هزار آه بانگاهی بغض آلود

 


به این فاصله به این شب هابه این کاغذ های باطله کاغذهایی برای


 


کشیدن لطافت نگات مادر برای بیان مخمل رنگ چشمات بدون تو

 


این واژه دلتنگی چه معنای دلگیری دارد چه وسعتی چه رنگ شبگیری

 


داردبدون توسوگی دارد فضای اتاقم وازبا تو بودن خیال میبافم

 


اشک تمدید میشود در نگاهم بدون توآه بدون توحسرت چه جولانی

 


میدهد برای لحظه دیدار جسمم چگونه میجوشد دراین سوی دیوار مثل

 


یک بیمار گذرکنداین زمان طعنه تلخی است انگاربدون توقصه

 


نیست حال امشب وهر شب من است بدون تو لحظه های با

 


تو بودن مثل نام قشنگ تو مادر پرستو وار از خاطره آرامشم کوچ

 


میکندبدون توآه که زمان بامن انگارگل یا پوچ میکندبدون تو

 


حال من اما پشت یک واژه آه من تا همیشه تنها ساده وکودکانه

 

 


گریه میکنم مادر




مادربی توبااین دنیاچه کنم،مادربی توبااین خاطرات چه کنم



مادربی تو بااین اشکهاچه کنم،مادربی توبااین تنهایی چه کنم



مادربی توبااین روزگارچه کنم،مادربی توبااین زندگی چه کنم



مادربی تو بااین دلم چه کنم،مادربی توبااین دلواپسیم چه کنم

 



مادربی توبااین دلتنگیم چه کنم،مادربی توچه کنم


برچسب‌ها: مادر بهترین یاور منعشق من
نوشته شده در دوشنبه 20 خرداد1392ساعت 17:46 توسط عبد|

 

این روزها من


خدای سکوت شده ام


خفقان گرفته ام تا


آرامش اهالی دنیا


خط خطی نشود...


اینجا زمین است


اینجا زمین است رسم آدمهایش عجیب است


اینجا گم که میشوی


بجای اینکه دنبالت بگردند


فراموشت میکنند


مادر فراموش شدم کجایی تا ببینی فراموش شدنم را

 

 


برچسب‌ها: مادر بهترین یاور منعشق من
نوشته شده در دوشنبه 13 خرداد1392ساعت 23:11 توسط عبد|


سلام بابایی خوبی؟


منو ببخش برای همه بدیهایی که در حقت کردم

 

بابا من بچگی کردم واونجوری که باید قدرتو رو ندونستم

 

بابایی من کور بودم درسته من بی مادر شدم

 

ولی بدترین ضربه رو تو خوردی

 

اره من بیمادرشدم ولی تو همه

 

وجودت همه عشقت رو از دست دادی

 

بابا من ندیدم چه شبایی با عکس مامان

 

تا خود صبح تو تاریکی چقدر درد دل کردی

 

من ندیدم چطور کمرت شکست وجودت شکست

 

من فقط خودم رو میدیدم

 

بابایی منو ببخش تو رو خدا منو ببخش


وقتی دیدم بعد این همه سال هنوز عکس

 

مامان همیشه وهرجا همراه تو هستش

 

بابا تازه فهمیدم چقدر غم تو دلت نشسته

 

بابا میخوام جبران کنم وقتی دیدم هنوز مادر

 

رو فراموش نکردی به عشقتون حسودیم

 

شد بابا منو ببخش و تبریک من رو درروز پدر پذیرا باش


روزت مبارک ای همه خوبی

 

 

نوشته شده در جمعه 3 خرداد1392ساعت 0:48 توسط عبد|

سلام برهمه


سلام به همه برادرا وخواهرای خوبم


امروز میخواستم یه چیزی بنویسم پس برین ادامه مطلب

 

 




یادت هست مادر؟

 

اسم قاشق را گذاشتی قطار هواپیما

 

کشتی تا یک لقمه بیشتر بخورم

 

یادت هست؟

 

شدی خلبان ملوان لوکوموتیوران

 

میگفتی بخور تا بزرگ بشی

 

اقا شیره بشی

 

مرد بشی

 

عروسیت رو ببینم یادته مامان وحالا

 

من عادت کردم که هرچیزی را بدون

 

اینکه دوست داشته باشم قورت بدهم

 

حتی بغض های نترکیده ام را

 

مامان دارم خفه میشم از این دنیا

 

ادماش بریدم دیگه کم اوردم

 

 




به یاد می اورم لحظه های فراز را که

 

صدای او اعتبارم میبخشید

 

ولحظه های نشیب را که اعتمادم

 

به یاد می اورم افرای افراشته ای را

 

به یاد می اورم مادرم را

 

دلم خیلی برا تنگ شده مامان

 

امسال به خوابم میای؟

 

روزت مبارک

 

 


برچسب‌ها: مادر بهترین یاور منعشق من
نوشته شده در دوشنبه 9 اردیبهشت1392ساعت 16:20 توسط عبد|


 


مادر، می خواهم با اشک هایم

 

 

گلی بپرورم به رنگ خون دل و

 

پا به قامت هزاران دریغ و آه

 

و روز مادر، بر مزارت گذارم

 

مادر، در این روز، آهم را بنگر

 

و دریغم را شاهد باش

 

هنوز باور ندارم که تو رفته ای

 

هنوز دست احساس تو را حس می کنم

 

تو زنده ای

 

 




نمیدونم از کجا بگم ولی میخوام از یه جا شروع کنم

 

از یه خاطره هرچن خاطراتم با مادرم خیلی کمه

 

ولی همون چند تا خاطره برام یه دنیا معنی داره

 

میخوام از شیطنتم بگم از خنده مادرم واز اشکی

 

که تو چشماش جمع شده بودکه هیچ وقت فراموش نمیکنم

 

اون روز رو .یه روز تو حیاط خونه داشتم بایکی از رفیقام بازی

 

میکردم اون روز مهمون داشتیم من رو میگی انقدر شیطنت

 

کردم که داد همه رو دراوردم.از درو دیوارو درخت بالا میرفتم

 

که خندهای مادرم از کارای بچه گانه من بلندشد الهی

 

قربون اون خندهات برم من مامانی.خلاصه سنگ تموم گذاشتم

 

تو شلوغی.تو حیاط یه درخت بود که تن درخت یه کندو زنبور

 

چی شد فهمیدی منظورم چیه ؟چرا میخندی ؟ ها؟

 

خوب چیکار کنم کنجگاو شدم که ببینم تو کندو زنبور چیه؟

 

با یه تیکه چوب افتادم به جون کندو .اخ که الان یادم میفته چیکار

 

کردم یه کوچولو خجالت میکشم.اره کندو افتاد واین زنبورهای

 

بیچاره افتادن به جون من بدبخت رفیقم فرار کرد من موندم یه گله زنبور

 

نامردا از هرطرف یه نیش میزدن.خلاصه دادم رفت هوا مادرم که دید

 

من تو چه وضعی هستم سریع پرید تو حیاطو منو نجات دادو برد تو اتاق

 

فداش بشم من انقدر گریه کرد که نگو. تمام تنم رو دست میکشید ومرهم

 

میزاشت روش. خلاصه اون روز گذشت من با یه عالمه نیش زنبور رو پای

 

مادرم خوابم برد.ولی میشنیدم که چطور برام لالایی میخوند

 

لا لا لا لا گل پونه لالالالا گل میخک

 

قشنگ من امید من

 

 

عاشق لالایی خوندنشم الهی که من فداش بشم


برچسب‌ها: مادر بهترین یاور منعشق من
نوشته شده در سه شنبه 20 فروردین1392ساعت 22:14 توسط عبد|

 


نبودنت بهترین بهانه است برای اشک ریختن

 

 

ولی ای کاش بودی تا اشکهایم از شوق دیدارت سرازیر میشد

 

کاش بودی ودستهای مهربانت مرهم همه دلتنگیهاونبودنهایت میشد

 

کاش بودی تا سر به روی شانهای مهربانت میگذاشتم

 

ودردهایم را به گوش تو میرساندم

 

بدون تو زندگی برایم عذاب است

 

بدون تو این خانه دگر صفایی ندارد

 

میدانم که نمیدانی بعداز تو دیگر چشمهایم سو برای دیدن ندارن

 

کاش میدانستی که چقدر دوستت دارم وبی تاب نگاه مهربانت هستم

 




 

سلام مادر من

 

همه اومدن سال نورو تبریک گفتن من در جواب باید چی میگفتم

 

بگم ممنون ولی با چه حالی .تو میدونی که سال من بدون تو پرازغمه

 

دوباره یه سال نو بدون تو .به خداسخته خیلی سخته .مامانی دلم پراز غمه

 

چرانیستی ؟ای کاش بودی تا مثل قدیم وقتی سال نو میشد دست بکشی رو

 

سرم و منو ببوسی.برام دعای خیر بکنی از لای قران پول نو دربیاری وبدی دستم

 

منم با خوشحالی برم پیش همه بگم نگاه کنین مادرم اولین کسیه که بهم عیدی داد

 

مامان دارم خفه میشم از این همه غم از این همه دوری پس کی از خدا میخوای منو

 

ببره پیش خودش تا بتونم دوباره ارامش بگیرم .تو این دنیا بدون تو سال نو چه فایده

 

داره چطور میتونم سرم رو بلند کنم ومثل همیشه خوشحال باشم

 

مامانی غصه نخورمیام مثل همیشه موقع سال تحویل سر مزارت.میام


مزارت رو بااشک


چشام خیس میکنم میام باهم سال رو تحویل کنیم

 

خدا خیلی خستم خدابرس به داد این دل من خیلی خستم

 

مادر من تاج سر من دلم برات تنگ شده خیلی تنگ

 

دوست دارم ای همه وجودم

 

 



میگن امروز روز عشقه وهمه به عشقاشون پیام میدن روز عشق مبارک

 

ولی من میگم خداجون یه خواهش میشه به مادرم بگی یه دیقه با هاش

 

کار دارم قول میدم زیاد طول نکشه قول قول.مامانی اومدم بگم که همه به

 

عشقاشون دارن این روز رو تبریک میگن ومن هم از خدا اجازه گرفتم که بهت

 

بگم ای بهتر ازجانم ای همه هستی من دوست دارم وتو این روز میگم ای عشق

 

من روز عشق مبارک دوست دارم خیلی دلم برات تنگ شده

 

 

 




مادر دست ها برای از تو نوشتن میلرزد کلمه ها میمانند برای از تو سرودن

 



وقلب تو وسیع تر از حجم تمام دردها ورنج هاست بلندتر از طول تمام غصه ها

 



وشادی ها . قلب تو دنیا را در خودش جای می دهد وتکه ای است از بهشت

 



که بوی پر جبرییل را میدهد . شانه هایت تکیه گاه کبوتران صلح است وفرودگاه

 



پرستو های عاشق . پنجره ها وضوی صبحشان را با عطر صدای تو میگیرند ودیوارها با

 



لالایی دعای تو به خواب می روند . زندگی با مدیریت چشم های تو اداره می شود

 



تو آسیاب رودخانه های پایان ناپذیر تلاش وکوششی . کلمه ها در آستانه نامت زانو

 



زده اند وهرچه جمله تعجبی است در برابر مقامت خم شده اند . قلب تو ادامه

 



کوه است درصلابت ادمه باران است در صداقت ادامه بهار است در

 

 



صمیمیت ادامه خورشید است در گرمی وادامه مهتاب است دردرخشش.




مادر، می خواهم با اشک هایم، گلی بپرورم به رنگ خون دل

 

 

و به قامت هزاران دریغ و آه، و روز مادر، بر مزارت گذارم

 

مادر، در این روز، آهم را بنگر و دریغم را شاهد باش

 

هنوز باور ندارم که تو رفته ای

 

هنوز دست احساس تو را حس می کنم

 

تو زنده ای

 





کودک که بودم وقتی زمین میخوردم مادرم مرا می بوسید

 



تمام دردهایم از یادم میرفت دیروز من زمین خوردم

 

 



دردم نیامد اما به جایش تمام بوسه های مادرم به یادم آمد



 

مادر است چشم چراغ زندگی مادر است سرچشمه زندگی

 

مادر است تصویر عشق وعاشقان مادر است نقش بلند جاودان

 

مادر است مقصود هست و بود مامادر است بالاترین موجود ما

 

مادر است اموزگار معرفت مادر است یک عالمی از موهبت

 

مادر است در مهربانی بی مثل مادر است مهر و وفایش یک بغل

 




سلام مامانی خوبی فدات شم دلم برات خیلی تنگ شده مامان

 

مامان اربعین ها یادته خونه مادرجون اینا دیگای حلیم رو بار

 

میزاشتیم و به عشق اقا حلیم نظری میدادیم امسالم مثل هر

 

سال مراسم داره بر گذار میشه اما باز میرم کنار دیگ نظری وباز

 

جای خالی تو رو میبینم مامان انقدر این شب اربعینی بغض دارم

 

که داره خفم میکنه پیش کسیکه نمیتونم بگم کسی از درد دل من

 

که خبر نداره مامان تنها دل خوشیم عکس تو هستش که همیشه

 

همراه منه مامان خیلی تنهام خیلی دلم برات تنگ شده خیلی

 

بامعرفت حداقل بیا تو خوابم 22ساله به خوابم نیومدی این شب اربعین

 

بیا .مهربونم دردت به جونم تو که تو خواب همه میری و به همه میگی

 

مواظب پسر من باشین وقتی میان بهم میگن اتیش میگیرم که چرا

 

به خواب من نمیای .مادرمن تورو خدا امشب بیا نزار بیشتر از این چشم

 

براه باشم مادرمن دلم برات تنگ شده خدا دارم خفه میشم از این بغض

 






این زمستان بی مادروبرف این شبها که اناری به خانه نیست

 



این یلدای بی باران دانه های خاطره را دان میکنم تخمه ی

 



کین می شکنم ونقاشی یک هندوانه ی قهوه خانه ای را به

 



یاد آن سالهای پر نخود وکشمش به دیوار دلم می آویزم

 



خشکیده باری از آرزو که خشکبار این شبهای من است

 



به سفره ی یادم می چینم وبا صدای پیرترازپارگلنار میخوانم

 



وهزار ویک شب چشم تو رامرور میکنم یلدای امسال

 


نیز تو نیستی مادر ویلدا دیگر برای من تنها یک شب از

 



شبهای سرد سال نیست از همان گاهی که سیاهی بختم

 



طولانی ترین شب خوشبختی من است تمام شبهای من

 


یلداست . مادر بدجوری دلم هوات رو کرده امسال هم

 


شب یلدا میام سر مزارت باهم یلدا رو جشن میگیریم

 

 



به جای دونه های انار اشک چشمم رو میارم دلم تنگته مادر






سلام مادر خوبم سلام ای بهتر از جانم

 

محرم 91 هم اومد اما تو نیستی مادر من

 

رفتم سرا غ کمد لباس پیرهن مشکیم رو

 

دراوردم یه بسم الله گفتم و اون رو پوشیدم

 

مامان محرم امسال با سالای دیگه فرق داره

 

امسال بدجور شکسته شدم بد جور داغون شدم

 

نمیدونم چم شده ای کاش بودی و سرم رو روی پاهات

 

میزاشتم واشک میریختم اما مامانی حالا میام سر

 

مزارت وسر روی سنگ مزارت میزارم و با نوای حسین

 

حسین با هم دیگه اشک میریزیم غصه نخور مامانی

 

امسال محرم منو تو با همه فرق داره فدای نگاه مهربون

 

وقشنگت بشم خیلی دلم برات تنگ شده خیلی

 

 





سلام مامانی عید غدیر امسال هم اومد

 

اما تونیستی که کنارت عید رو جشن بگیرم

 

غصه نخور خودم میام سر مزارت میام میشینم

 

کنار مزارت با اشک چشام سنگ مزارت رو میشورم

 

میام باهات دردودل میکنم

 

مادرم نبودت داره منو داغون میکنه

 

مادر دوست دارم

 

 



 


سلام مامانی عیدقربان مبارک

 

دلم برات تنگ شده 22سال شده که

 

این روز رو بدون تو عید میگیرم

 

مادر من خدا میدونه که همه عیدا بدون

 

تو برام عید نیست فقط یه بغضهستش

 

که با نقاب شادی بر روی صورتم میزنم

 

تا کسی از راز پشت این چهره با خبر

 

نشه دلم برات تنگ شده خیلی

 

 

 


 


 

مادر دستی برگهواره دارد

 


ودستی بردست خدا

 


آن گاه که مادر گهواره را

 


تکان می دهد عرش

 


خدا به لرزه در می آید

 


وهمه ی فرشتگان سکوت

 


می کنند تا زیباترین

 


سمفونی هستی را بشنوند

 

 


لالایی مادر

 

برچسب ها دلم تنگته مادر ,
ارسال نظر برای این مطلب
این نظر توسط shirin در تاریخ 1392/11/12 و 23:33 دقیقه ارسال شده است

ghashang bud


کد امنیتی رفرش
درباره ما
Profile Pic
عشق من مادرم پشت من پدرم
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آرشیو
    آمار سایت
  • کل مطالب : 13
  • کل نظرات : 2
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 0
  • آی پی امروز : 11
  • آی پی دیروز : 8
  • بازدید امروز : 8
  • باردید دیروز : 0
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 8
  • بازدید ماه : 11
  • بازدید سال : 36
  • بازدید کلی : 2,797
  • کدهای اختصاصی